بهترین شعرهایی که خوانده ام

ساخت وبلاگ
به خاطر آور ، که آن شب به برمگفتی که : بی تو ، ز دنیا بگذرمکنون جدایی نشسته بین ماپیوند یاری ، شکسته بین ماگریه می کنمبا خیال توبه نیمه شب هارفته ای و منبی تو مانده امغمگین و تنهابی تو خسته امدل شکسته اماسیر دردماز کنار منمی روی ولیبگو چه کردمرفته ای و من آرزوی کسبه سر ندارمقصه ی وفا با دلم مگوباور ندارم ايرج جنتی عطائی   تو کدوم کوهی که خورشیداز تو چشم تو می تابهچشمه چشمه ابر ایثارروی سینه ی تو خوابهتو کدوم خلیج سبزیکه عمیق ، اما زلالهمثل اینه پاک و روشنمهربون مثل خیالهکاش از اول می دونستمکه تو صندوقچه ی قلبتمرهمی داری برایزخم این همیشه خستهکاش از اول می دونستمکه تو دستای نجیبتکلیدی داری برایدرای همیشه بستهتو به قصه ها می مونیساده اما حیرت آورشوق تکرار تو دارموقتی می رسم به آخر ... ايرج جنتی عطائی   آدم خیلی حقیره بازیچهء تقدیرهپل بین دو مرگه مرگی که ناگزیرهحتی خود تولد آغاز راه مرگهحدیث عمر و آدم حدیث باد و برگهآغاز یک سفر بود وقتی نفس کشیدیمبا هر نفس هزار بار به سوی مرگ دویدیمتو این قمار کوتاه نبرده هستی باختیمتا خنده رو ببینیم از گریه آینه ساختیم... ايرج جنتی عطائی برای خواب معصومانه ی عشقکمک کن بستری از گل بسازیمبرای کوچ شب هنگام وحشتکمک کن با تن هم پل بسازیمکمک کن سایه بونی از ترانهبرای خواب ابریشم بسازیمکمک کن با کلام عاشقانهبرای زخم شب مرهم بسازیمبذار قسمت کنیم تنهاییمونوم بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 240 تاريخ : شنبه 30 دی 1396 ساعت: 1:08

پروین دولت آبادی : خفتم به دامن غم جانسوز خویشتنتا وارهم ز تیرگی روز خویشتن آن ناله که سردی جان اورد به باروان شعله که نیست سب افروز خویشتن آن غنچه ام که نسوخته بر شاخسار عمردل بسته ام به طبع غم اندوز خویشتن چون چنگ سرفکنده ام از نغمه های دردخو کرده ام به مویه ی پر سوز خویشتن آن قصه گوی، مرغ گرفتار خسته امکز تاب غم شدم سخن آموز خویشتن میجوشد از درون دلم چشمه های رنجمستم ز تلخ باده ی لب دوز خویشتن فردای عمر قصه ی ناخوانده ی پری استدر ماتم ز حسرت دیروز خویشتن   پروین دولت آبادی بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 200 تاريخ : شنبه 30 دی 1396 ساعت: 1:08

ایرج جنتی عطایی :کجای این جنگل شب پنهون می‌شی خورشیدکم؟ پشت کدوم سد سکوت پر می‌کشی چکاوکم؟  چرا به من شک می‌کنی؟ من که منم برای تو لبریزم از عشق تو و سرشارم از هوای تو  دست کدوم غزل بدم نبض دل عاشقم‌و؟ پشت کدوم بهانه باز پنهون کنم هق‌هقم‌و؟  گریه نمی‌کنم نرو، آه نمی‌کشم بشین حرف نمی‌زنم بمون، بغض نمی‌کنم ببین  سفر نکن خورشیدکم ترک نکن من‌و نرو نبودنت مرگ منه راهی این سفر نشو  نذار که عشق من و تو اینجا به آخر برسه بری تو و مرگ من از رفتن تو سر برسه  گریه نمی‌کنم نرو، آه نمی‌کشم بشین حرف نمی‌زنم بمون، بغض نمی‌کنم ببین  نوازشم کن و ببین عشق می‌ریزه از صدام صدام کن و ببین که باز غنچه می‌دن ترانه‌هام  اگر چه من به چشم تو کمم، قدیمی‌ام، گمم آتشفشان عشقم و دریای پر تلاطمم  گریه نمی‌کنم نرو، آه نمی‌کشم بشین حرف نمی‌زنم بمون، بغض نمی‌کنم ببین  ایرج جنتی عطایی بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 194 تاريخ : جمعه 22 دی 1396 ساعت: 17:53

بشردوستی در اشعار مولانا به مناسبت 19 آگوست، روز جهانی بشردوستی      جلوه های صلح و آشتی در مبانی فکری مولانا و اشعار او   مولانا در مثنوی معنوی و دیوان شمس در بیان جلوه های صلح و آشتی، از تناسب و سازگاری اضداد موجود در عالم شروع کرده و به صلح و آشتی انسان ها با یکدیگر و با خداوند که کاملترین و بارزترین نمونه ی آن است، اشاره می‌کند. آشتی اضداد در عالم برای ادامه ی حیات موجودات امری لازم و ضروری است. البته آشتی اضداد نشانه ی نفی تأثیر آنها نیست، بلکه تمام اضداد در یک نظام هماهنگ به نام کائنات حرکت می کنند. در مرتبه ی بالاتر که عالم وحدت و الوهیت است، دیگر نشانی از اضداد نیست و یکرنگی حاکم است. عرفانِ او عرفانی است که در بطن و متن جامعه جریان دارد، دلیل تعامل و ارتباط تنگاتنگ طبقات جامعه با مولانا هم از همین جا نشات می گیرد. «مولوی دارای سه شخصیت ممتاز بود، مقصود سه شخصیت طولی نه عرضی، یعنی سه مرحله ی بزرگ علمی و عرفانی را که خود او از آنها به خامی و پختگی و سوختگی عبارت کرده است، طی کرد تا به آخرین مدارج ممکن کمال بشری که مرتبه ی اولیای خاص خداست واصل گردید. پس علّت اصلی گرایش مولانا به صلح و آشتی، تفکرات و اندیشه ی عرفانی است، تفکراتی که به مرور و به تدریج و تحت تربیت سه مرشد (پدرش، برهان الدین محقق ترمذی و شمس تبریزی) شکل گرفته است، شاید اگر مولانا استادان دیگری داشت و در محیط دی بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 222 تاريخ : جمعه 22 دی 1396 ساعت: 4:10

چهار شعر تازه از شمس لنگرودی1. صلحدهانی استکه بی مضایقه آواز می خواندو گوشی بریدهپرچم جنگ را در میدانبرابر خانه ام بالا می برد. 2. اگر این نور برگرددو به خانه ام بیایداتاقم را پیدا می کنمو برای همیشه به خواب می روم. 3. آیا صلح سربازی فراری استکه پشت تپه ای از گل ها نشستهبا قمقمه اش از باران حرف می زند 4. آیا اتفاقی استجنگ را که برگردانیمگنج می شود از : شمس لنگرودی بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 191 تاريخ : جمعه 22 دی 1396 ساعت: 4:10

برای عضویت در خبر نامه وبلاگ کافیست نام خودتان را در مستطیل اولی و ایمیل تان را در مستطیل دومی درج نمایید و سپس بر روی "ارسال به خبر نامه "کلیک نمایید تعداد اعضا 825 نفر بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 200 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1396 ساعت: 18:06

گرچه اندر بزم کم گويد سخن يک دم او گرمي صد انجمن بي پران را ذوق پروازي دهد پشه را تمکين شهبازي دهد با سلاطين در فتد مرد فقير از شکوه بوريا لرزد سرير از جنون مي افکند هويي به شهر وارهاند خلق را از جبر و قهر مي نگيرد جز به آن صحرا مقام کاندرو شاهين گريزد از حمام قلب او را قوت از جذب و سلوک پيش سلطان نعره ي او لاملوک آتش ما سوزناک از خاک او شعله ترسد از خس و خاشاک او بر نيفتد ملتي اندر نبرد تا درو باقيست يک درويش مرد آبروي ما ز استغناي اوست سوز ما از شوق بي پرواي اوست خويشتن را اندر اين آئينه بين تا ترا بخشند سلطان مبين حکمت دين دل نوازيهاي فقر قوت دين بي نيازيهاي فقر مؤمنان را گفت آن سلطان دين «مسجد من اين همه روي زمين » الامان از گردش نه آسمان مسجد مؤمن بدست ديگران سخت کوشد بنده ي پاکيزه کيش تا بگيرد مسجد مولاي خويش اي که از ترک جهان گويي مگو ترک اين دير کهن تسخير او راکبش بودن ازو وارستن است از مقام آب و گل برجستن است صيد مؤمن اين جهان آب و گل باز را گويي که صيد خود بهل؟ حل نشد اين معني مشکل مرا شاهين از افلاک بگريزد چرا واي آن شاهين که شاهيني نکرد مرغکي از چنگ او نامد بدرد در کنامي ماند زار و سرنگون پر نه زد اندر فضاي نيلگون فقر قرآن احتساب هست و بود ني رباب و مستي و رقص و سرود فقر مؤمن چيست؟ تسخير جهات بنده از تأثير او مولا صفات فقر کا بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 211 تاريخ : يکشنبه 17 دی 1396 ساعت: 18:06

من از زندگی تو هوات خستمازت خستم و باز وابستم نگو ما کجاییم که شب بین ماستخودم هم نمی‌دونم اینجا کجاست بیا با هوای دلم سر نکنبهت راست میگم تو باور نکن از این فاصله سهم مو کم نکنبهت خیره میشم نگاهم نکن تو رنجیدی و دل ندادم بریخودم رو فراموش کردم تو یادم بری تو یادم بری، زندگیم سرد شهیه روز این پسر بچه هم مرد شه ولی هر شب از خواب من رد شدیبه هر راهی رفتم تو مقصد شدی درست لحظه ای که ازت می‌برمتحمل ندارم شکست می‌خورم  نمیشه تو این خونه پنهون بشمبهم سخت می‌گیری آسون بشم اگه پای من جاده رو برنگشتفراموش کن بین ما چی گذشت ترانه سرا: زهرا عاملی بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 220 تاريخ : پنجشنبه 14 دی 1396 ساعت: 22:39

عبدالجبار کاکایی :اگرچه دست و دلی سخت ناتوان دارمتورا نمی دهم از دست، تا توان دارم سری به مستی نیلوفران صحرایی«دلی به روشنی باغ ارغوان دارم»   اگرچه مرده ای، ای عشق! نعش نامت راهنوز هم که هنوز است بر زبان دارم چراغ یاد تو را در کجا بیاویزمکز این کبود نفس گیر در امان دارم؟ میان سینه من آتشی است چون فانوساگرچه خواستم این شعله را نهان دارم عبدالجبار کاکایی بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 186 تاريخ : پنجشنبه 14 دی 1396 ساعت: 22:39

نگاه مرد مسافر به روی زمین افتاد:«چه سیب‌های قشنگی!حیات نشئه تنهایی است.»و میزبان پرسید:قشنگ یعنی چه؟_قشنگ یعنی تعبیر عاشقانه اشکالو عشق، تنها عشقترا به گرمی یک سیب می‌کند مأنوس.و عشق، تنها عشقمرا به وسعت اندوه زندگی‌ها برد،مرا رساند به امکان یک پرنده شدن._ و نوش‌داروی اندوه؟_ صدای خالص اکسیر می‌دهد این نوش. و حال شب شده بود.چراغ روشن بود.و چای می خوردند. _ چرا گرفته دلت، مثل آنکه تنهایی._ چقدر هم تنها!_ خیال می‌کنمدچار آن رگ پنهان رنگ‌ها هستی._ دچار یعنیعاشق._ و فکر کن که چه تنهاستاگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد_ چه فکر نازک غمناکی!_ و غم تبسم پوشیده نگاه گیاه است.و غم اشاره محوی به رد وحدت اشیاست._ خوشا به حال گیاهان که عاشق نورندو دست منبسط نور روی شانه آنهاست. _ نه، وصل ممکن نیست،همیشه فاصله‌ای هست.اگرچه منحنی آب بالش خوبی استبرای خواب دل آویز و ترد نیلوفر،همیشه فاصله‌ای هست.دچار باید بودو گرنه زمزمه حیرت میان دو حرفحرام خواهد شد.و عشقسفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست.و عشقصدای فاصله‌هاست.صدای فاصله‌هایی که_ غرق ابهامند._ نه،صدای فاصله‌هایی که مثل نقره تمیزند.و با شنیدن یک هیچ می‌شوند کدر.همیشه عاشق تنهاست.و دست عاشق در دست ترد ثانیه‌هاست.و او ثانیه‌ها می‌روند آن طرف روز .و او ثانیه‌ها روی نور می‌خوابند.و او و ثانیه‌ها بهترین کتاب جهان را.به آب می‌بخشند.و خوب می‌دانند بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 199 تاريخ : پنجشنبه 14 دی 1396 ساعت: 22:39

زیبا تو که با مژت یه دنیا رو مات می کنییه دنیا رو قربونی چشمک چشمات می کنیتو که اگه کسی نخواد با تو مث آینه باشهبا داغی لحن نگات اون و مجازات می کنی نبینمت یه وقت بشی تسلیم دست سرنوشتبه عشق تو سرش بالاس ، ترانه ی اردیبهشتزیبا اگه موج صدات ، بلرزه ، رنگ غم بشهاز اون طراوت چشات اگه یه ذره کم بشه چیکار می تونم بکنم ، جز اینکه آرزو کنمتمام غصه های تو ،  فقط مال خودم بشه نبینمت یه وقت بشی تسلیم دست سرنوشتبه عشق تو سرش بالاس ترانه ی اردیبهشت زیبا کی گفته تو نخوای ، تو کوچه ها بهار میاد وقتی بهاره که جهان با حرف تو کنار بیاد اگه یه غم به هم زده دنیای ارغوانیتوالهی که بره به جاش ، برای من هزار بیاد نبینمت یه وقت بشی تسلیم دست سرنوشتبه عشق تو سرش بالاس ترانه ی اردیبهشت زیبا شاید بگی حالا صحبت دیوونگی نیستاما می گم بی عشق تو اسم چیزی زندگی نیست  دریای طوفان زده تو ببینمو چیزی نگمخوب می دونیم من و تو که این رسم پروانگی نیست نبینمت یه وقت بشی تسلیم دست سرنوشتبه عشق تو سرش بالاس ترانه ی اردیبهشت زیبای من دنیای ما طلوع داره ، غروب دارهنقشه ی سرنوشتمون ، شمال داره ، جنوب داره تو اونا که پشت نقاب ، از نسل دور آدمنهم آدمای بد داره ، هم آدمای خوب داره نبینمت یه وقت بشی تسلیم دست سرنوشتبه عشق تو سرش بالاس ترانه ی اردیبهشت زیبا نگین عشق تو ، صد تا طبق جواهرهیه قایق بادی داره پر از نگاه و خاطره میون ا بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 209 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1396 ساعت: 19:17

هر گوشه‌ی این جهان تو را می‌جویمدر اوج سکوتم تو را می‌گویمای جان جهان و جانم از تو سرشاردست از طلب تو من مگر می‌شویم    هر لحظه باتو بودن، یک شعر ناتمامه خاموشی تو دریا، دریایی از کلامه  دیدار تو غزل‌ساز، دست تو زخمه‌ی ساز چشم تو شهر آواز، دریچه‌ای به پرواز  راز و نیاز عاشق، محتاج گفتگو نیست وقت نماز عاشق، قبله که روبرو نیست  وقتی که پاسخ عشق، درگیر پیچ و تابه بی‌آنکه من بپرسم دیدار تو جوابه  با دست هر نوازش صد حرف تازه داریتصویر روشن عشق در قاب روزگاری  با تو بهانه‌ای هست، آبی و دانه‌ای هست از هر کجای بن‌بست راهی به خانه‌ای هست  راز و نیاز عاشق، محتاج گفتگو نیست وقت نماز عاشق، قبله که روبرو نیست  ما بی‌نیاز گفتن، بی‌گفتن و شنیدن در حال گفت و گوییم در لحظه‌های دیدن  تو با دل صبورت در ماندن و عبورت با من به گفت و گویی در غیبت حضورت اردلان سرفراز بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 184 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1396 ساعت: 19:17

فریدون ایل بیگی :زیرو بم هاپیچ و خم هاکوچه های دوستی را می شناسممن نقاب چهره ها راچهره ها را می شناسمچار فصل دوستی راباد را و برف را، سبزه، مگس را می شناسم من پیام چشمها رامن زبان قلب ها رامن نیاز گوشها رافکرها، احساس ها را می شناسم با سکوت خویشمن نهضت دور و ناپیداترین نا گفته ها رارمز و راز و عمق و سطح گفته ها راهر که را و هر چه را در جای خودمن با تمام هستی و با بودن آن می شناسم دشمنان رادوستان رادوست باید داشتبی توقع،بی نیازدوست باید بودکوه ها را کاه باید یافتکاه ها را کوه باید دیدیا که باید با غرور خویشتن ها ماند. فریدون ایل بیگی بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 206 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1396 ساعت: 19:17

فاضل نظری :

بگیر از من این هردو فرمانده را
"دل عاشق" و "عقل درمانده" را

اگر عشق با ماست ؛ این عقل چیست؟
بکُش! هم پدر هم پدر خوانده را

تو کاری کن ای مرگ ! اکنون که خلق
نخواهند مهمان ناخوانده را

در آغوش خود "بار دیگر" بگیر
من این موج از هر طرف رانده را

شب عاشقی رفت و گم کرده ام
در شیشه ی عطر وامانده را ...

" فاضل نظری "

بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 673 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1396 ساعت: 19:17

فاضل نظری :

نه دل آزرده ، نه دلتنگ ، نه دلسوخته ام
یعنی از عمر گران هیچ نیندوخته ام

پاسخ ساده من سخت تر از پرسش توست
عشق درسی است که من نیز نیاموخته ام

روسیاه محک عشق شدن نزدیک است
سکه قلب زیانی است که نفروخته ام

برکه ای گفت به خود ، ماه به من خیره شده است
ماه خندید که من چشم به خود  دوخته ام

شده ام ابر که با گریه فرو بنشانم
آتش صاعقه ای را که خود افروخته ام

 "فاضل نظری"

بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 219 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1396 ساعت: 19:17

می ترسم  !

در خیابان سعدی 

عشق را ملامت کنند
و در میدان حافظ
به دار بیاویزند


شاهنامه ای می شود فردوسی
که تا خیابان انقلاب
قلب شهر را
در بزرگراه های منتهی به آزادی
مسدود می کند


روی گسل زلزله آرام قدم بگذار
نبض تهران
ضعیف می زند


از کتابِ (خیابان تشنه ی زمین خوردن است) " بارما شریبی "

بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 200 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1396 ساعت: 19:17

ایرج جنتی عطایی : شب آشیان شب‌زده، چکاوک شکسته‌پر رسیده‌ام به ناکجا، مرا به خانه‌ام ببر  کسی به یاد عشق نیست، کسی به فکر ما شدن از آن تبار خودشکن تو مانده‌ای و بغض من  از این چراغ مردگی از این بر آب سوختن از این پرنده کشتن و از این قفس فروختن  چگونه گریه سر کنم که یار غم‌گسار نیست مرا به خانه‌ام ببر که شهر، شهر یار نیست  مرا به خانه‌ام ببر ستاره دل‌نواز نیست سکوت نعره می‌زند که شب ترانه‌ساز نیست  مرا به خانه‌ام ببر که عشق در میانه نیست مرا به خانه‌ام ببر اگر چه خانه، خانه نیست  از این چراغ مردگی از این بر آب سوختن از این پرنده کشتن و از این قفس فروختن  چگونه گریه سر کنم که یار غم‌گسار نیست مرا به خانه‌ام ببر که شهر شهر یار نیست  ایرج جنتی عطایی بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 206 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1396 ساعت: 19:17

حمید مصدق : وای بارانبارانشیشه پنجره را باران شستاز دل من اماچهکسی نقش تو را خواهد شست؟ آسمان سربی رنگمن درون قفس سرد اتاقم دلتنگمیپرد مرغ نگاهم تا دوروای بارانبارانپر مرغان نگاهم را شستخواب رویای فراموشیهاستخواب را دریابمکه در آن دولت خاموشیهاستمن شکوفایی گل های امیدم را در رویا ها میبینمو ندایی که به من میگویدگر چه شب تاریک استدل قوی دارسحر نزدیک استدل من در دل شبخواب پروانه شدن میبیندمهر در صبحدمان داس بدستخرمن خواب مرا میچیندآسمانها آبیپر مرغان صداقت آبیستدیده در آینه صبح تو را میبینداز گریبان تو صبح صادقمی گشاید پر و بالتو گل سرخ منیتو گل یاس منیتو چنان شبنم پاک سحرینهاز آن پاک تریتو بهارینه بهاران از توستاز تو میگیرد وامهر بهار این همه زیبایی راهوس باغ و بهارانم نیستای بهین باغ بهارانم تو حمید مصدق بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 191 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1396 ساعت: 19:17

برای عضویت در خبر نامه وبلاگ کافیست نام خودتان را در مستطیل اولی و ایمیل تان را در مستطیل دومی درج نمایید و سپس بر روی "ارسال به خبر نامه "کلیک نمایید تعداد اعضا 825 نفر بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 187 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 6:40

 

گر مرا ترک کنی من زغمت می سوزم
آسمان را به زمین جان خودت می دوزم

گرمراترک کنی ترک نفس خواهم کرد
بی وجود تو بدان خانه قفس خواهم کرد

بی تو یک لحظه رمق دردل و درجانم نیست
بیقرارم نکنی طاقت هجرانم نیست

بی تو با قافله ی غصه و غمها چه کنم
تار و پودم تو بگو با دل تنها چه کنم

شده ام مرثیه خوان دل سودا زده ام
از بد حادثه دلبسته و شیدا شده ام

این دل پر ز ترک اینهمه غم لایق نیست
دله چون سنگ تو را جز دله من عاشق نیست..

#شهریار

 

بهترین شعرهایی که خوانده ام...
ما را در سایت بهترین شعرهایی که خوانده ام دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : jeyhoon20a بازدید : 217 تاريخ : يکشنبه 10 دی 1396 ساعت: 6:40